سپاس فرهنگ سرای رسانه از کانون ایران بزرگ

  

 

 

در روز 28 آذر 1388 خورشیدی جناب آقای دکتر ناصر اسدی ریاست محترم  فرهنگ سرای رسانه طی مراسمی با حضور چند تن از اعضای شورای مرکزی کانون و دبیران کانون های فعال فرهنگ سرای رسانه از فعالیت های سال 88 کانون ایران بزرگ قدردانی کردند و سپاس نامه ای به رسم یادبود به دبیر کانون رامین فصاحت (واپسین هخامنشی)اهدا شد.

  

  

  سخنرانی استاد امیر صادقی و شاهنامه خوانی بانو ساحره مفتون

 

 

 

 در نشست پنج شنبه 23 دی ماه 1388 استاد امیر صادقی به سخنرانی در مورد شاهنامه و درسهایی از  آن برای زندگی امروز پرداختند. استاد با خواندن بیت هایی از شاهنامه در میان سخنانشان، با لحن استادانه ی جذاب خود، گرمی خاصی به آن انجمن دادند.   

در پایان استاد صادقی ، بانو «ساحره مفتون» دانشجوی کارشناسی ارشد شیمی را به حاضرین معرفی کردند و ایشان را در خواندن داستانی از شاهنامه همراهی نمودند.داشجوی شاهنامه خوان استاد صادقی، به خواندن از حفظ ، داستان زیبا و هیجان انگیز به دنیا آمدن رستم ،یا به عبارت امروزه« سزارین» رودابه، پرداختند. بانو مفتون چنان زیبا این داستان را خواندند که حاضرین به شدت تحت تاثیر قرار گرفته  و ایشان را بسیار تشویق نمودند. 

  

 

 


 برگرفته از خبرگزاری کتاب ایران:

امیر صادقی در فرهنگسرای رسانه:

  شاهنامه، منش فردوسی است

26 دی 1388 ساعت 10:18

امیر صادقی در فرهنگسرای رسانه گفت: رسم بر این است که شعرا در پایان سخن، یا در ضمن مجموعه اشعارشان، از خود سخن می‌گویند؛ اما اگر شاهنامه را نگاه کنید درخواهید یافت که فردوسی از سخن گفتن درباره خود دوری کرده است. چرا که هر بیت شاهنامه، گویای منش و اندیشه فردوسی است.\

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، امیر صادقی شاهنامه‌پژوه و نقال ایرانی در نشست «شاهنامه‌شناسی» که عصر روز پنج‌شنبه (۲۴ دی) در فرهنگسرای رسانه به کوشش کانون بزرگ ایران برگزار شد گفت: در ۶۵ هزار بیت شاهنامه سخن بسیاری درباره سراینده آن نمی‌توان یافت. پس چندان اهمیتی ندارد که به رویدادهای زندگی او بپردازیم. 

وی افزود: آن‌چه مهم است مغز شاهنامه است. اگر نکته‌های دیگر ارج و پایه‌ای داشت خود فردوسی بدان می‌پرداخت. آن‌چه هم در تذکره‌ها درباره زندگی او آمده، ممکن است با حقیقت سازگار نباشد. در شاهنامه هرگز به ستایش شاهان برنمی‌خوریم. سخن فردوسی درباره شهریارانی است که قرن‌ها پیش از او می‌زیسته‌اند. 

ستایش فردوسی به واسطه خرد و دانش است
این شاهنامه‌پژوه خاطرنشان کرد: آن‌ها شاهانی اسطوره‌ای بوده‌اند و از زمانه فردوسی فاصله بسیار داشته‌اند. در شاهنامه اگر کسی ستایش می‌شود به واسطه خرد و دانش اوست. هنگامی که فردوسی از فریدون یاد می‌کند خردورزی او را می‌ستاید و می‌گوید که هر انسانی که کار نیک و دهش انجام دهد می‌تواند همانند فریدون باشد. 

این شاهنامه‌شناس سپس به شیوه فردوسی در نکوهش بی‌خردی شاهان مستبد شاهنامه اشاره کرد و گفت: فردوسی بارها و بارها بی‌خردی و نادانی بسیاری از شاهان را نکوهش کرده است. همانند آن‌چه درباره کیکاوس گفته است. یک نمونه‌اش آن‌جایی است که در داستان «رستم و سهراب» رستم، جهان‌پهلوان ایران، کیکاووس را به باد سرزنش می‌گیرد و او را لایق شاهی نمی‌داند. 

شاهنامه به معنای نامه شاهان نیست
وی افزود: رستم به او می‌گوید «همه کارت از یکدگر بدتر است / ترا پادشاهی نه اندر خور است». شاهنامه هم هرگز به معنای نامه شاهان نیست، بلکه به معنای سرآمد نامه‌ها و منظومه‌هاست. 

به سخن صادقی شاهنامه را باید کتاب خرد دانست. خود فردوسی هم به این نکته اشاره می‌کند و می‌گوید: «ازو هر چه اندر خورد با خرد/ دگر بر ره رمز معنی برد». او می‌گوید که باید معنای داستان‌ها را دریافت و با میزان خرد سنجید. پس آن‌هایی که می‌اندیشند شاهنامه، افسانه است، تصور نادرستی از این کتاب دارند. 

فردوسی خدا را بخشنده جان و خرد می‌داند
صادقی که در چهل و هشتمین نشست کانون ایران بزرگ فرهنگسرای رسانه سخن می‌گفت، افزود: شاهنامه فردوسی را باید بیت به بیت خواند تا به شناخت درست و سنجیده آن رسید. این کتاب با نام خداوند آغاز می‌شود. فردوسی خدا را بخشنده جان و خرد می‌داند و می‌گوید که اندیشه آدمی از این برتر نخواهد رفت. پس از دیباچه، تاریخ به‌هم‌پیوسته ایران باستان تا انتهای ساسانیان آمده است. 

وی افزود: اگر هم در این میان حلقه‌هایی از تاریخ گم شده است، فردوسی در جست‌وجوی یافتن نشانه‌های آن برآمده است. پس شاهنامه را می‌توان زنجیری از اندیشه‌های خردورزانه و سلسله رویدادهای تاریخی دانست. ما اگر این زنجیره اندیشه و تاریخ را بدانیم، شناخت آینده نیز برایمان آسان خواهد شد. 

فردوسی برای سلطان زمانش شعر مداحانه نگفت وی سپس به میراث گران‌بهای فردوسی اشاره کرد و گفت: این نیز سخن نادرستی است که می‌پندارند فردوسی برای گرفتن صله و پول شاهنامه را سروده است. اگر فردوسی در پی مال و خواسته بود همانند شاعران هم‌روزگارش، عنصری و فرخی و دیگران، برای سلطان زمانش شعر مداحانه می‌گفت. در حالی که می‌دانیم او چنین کاری نکرد و هرگز هیچ شاهی را نستود. تنها چیزی هم که از او باقی ماند، کتابی بود در ۶۵ هزار بیت. 

صادقی گفت: روزگاری بود که شاهنامه را در قهوه‌خانه‌ها می‌خواندند. آن‌جا محفلی بود که کسانی گرد می‌آمدند تا زمان را بگذرانند و بیت‌هایی از شاهنامه را از زبان نقالان بشنوند. قهوه‌خانه‌ها تا حدی کار رسانه‌های امروزی را می‌کردند. اما امروزه که رسانه‌های گروهی گسترش و دامنه بسیاری یافته‌اند، باید از این راه شاهنامه را به میان مردم برد. باید دانش‌آموزان ما از همان ابتدا و در دوران مدرسه، با 
شاهنامه آشنا شوند تا راه و رسم زندگی را بیاموزند. 

خواندن شاهنامه روشنی‌بخش دانش‌آموزان است
این نقال ایرانی افزود: بیاییم پنجره‌ای بگشاییم تا هوایی تازه به ما برسد. این پنجره رو به آینده نمی‌تواند باشد، چون آینده هنوز فرا نرسیده است. پنجره گشوده ما باید رو به پند پیران گذشته باشد. پس باید گوش به سخن فردوسی و شاهنامه داد. چرا که خواندن شاهنامه، روشنی‌بخش راه ماست. 

وی افزود: پدران ما فرهنگ نیاکانی را نگه داشتند و حفظ کردند. ما نیز وظیفه داریم که این فرهنگ را نگاهبانی کنیم. مرزهای کشورمان را رزمندگانمان در جنگ تحمیلی هشت ساله حفظ کردند؛ ما نیز باید به همان اندازه بکوشیم و مرزهای فرهنگی‌مان را نگاهبانی کنیم. 

پایان‌بخش نشست «شاهنامه‌شناسی» فرهنگسرای رسانه به کوشش کانون ایران بزرگ شاهنامه‌خوانی و نقالی ساحره مفتون بود که با استقبال حاضران روبه‌رو شد.

نشست کانون ایران بزرگ

 

سخنران: استاد امیر صادقی  

موضوع:شاهنامه

پنج شنبه 24 دی ماه 1388 

ساعت 14-16  

 نشانی: میدان ولیعصر، ابتدای بلوار کشاورز، فرهنگسرای رسانه 

شاهنامه خوانی استاد امیر صادقی

 

   در نشست 16/10/1388 کانون  فردوسی بزرگ در فرهنگ سرای ابن سینا استاد امیر صادقی حضور یافتند. استاد ابتدا در به سخنرانی در باره ی فردوسی و شاهنامه پرداختند و پس از آن بانو فرنگیس توسی را به حاضرین معرفی کردند. آن بانو ی دانشجوی بزرگوار از دو سال پیش دانشجوی استاد هستند که با همکاری استاد به نقالی پر شور داستان رستم و اسفندیار پرداختند. در پایان استاد صادقی با نقالی بسیار پر شکوه ،داستان ضحاک مار دوش و فریدون و پسران را باز گو نمودند. حاضرین از جای برخاستند و با دست زدن های طولانی و بلند خود به تشویق استاد و دانشجو پرداختند.


جشنواره ایران بزرگ

در نشست کانون ایران بزرگ پنج شنبه سوم دی ماه 1388 دبیر کانون رامین فصاحت (واپسین هخامنشی)، اعلام نمودند کانون ایران بزرگ جشنواره ای برگزار می نماید: 

  

موضوع : ایران بزرگ 

 

زمینه ها: 

             1-شعر  

             2- فرتور  (عکس)

             3-نماهنگ   (کلیپ)

 

علاقه مندان به شرکت در جشنواره آثارشان را به گروه اجتماعی آقای امیری تحویل دهند. 

 

برندگان در روز 20 اسفند در جشن ویژه نوروز اعلام خواهند شد و هدایای به آنها تقدیم خواهد گردید.   

رونمایی کتاب

 

سنگ نبشته بیستون در کرمانشاه 

 

رونمایی کتاب کمیک استریپ« ماجرای بیستون» 

نویسنده پیمان ابراهیمی

پنج شنبه ۱۷ دی ماه 1388 

ساعت ۱۴-1۶  

 نشانی: میدان ولیعصر، ابتدای بلوار کشاورز، فرهنگسرای رسانه 

نشست کانون فردوسی بزرگ

 

    

 

 

شاهنامه 

سخنران: دکتر نبوی 

با شاهنامه خوانی استاد امیر صادقی

 

چهارشنبه ۱۶دی

ساعت 16

آدرس:شهرک قدس(غرب)،خیابان ایران زمین شمالی، فرهنگسرای ابن سینا

 

نشست کانون ایران بزرگ

 

سخنران: سامان فیروزآبادی  

موضوع:بنیان اسطوره ای حماسه ملی ایران  

پنج شنبه ۱۰ دی ماه 1388 

ساعت 13-15  

 نشانی: میدان ولیعصر، ابتدای بلوار کشاورز، فرهنگسرای رسانه 

نبردهای شاهنامه به انتقام خونخواهی سیاوش است

 

 سامان فیروز آبادی


خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا): «می‌دانیم که سیاوش پادشاه نیست، بلکه شاهزاده است. پادشاه در شاهنامه شخصیت جداگانه‌ای دارد. از همه افراد جدا می‌شود و کارکرد خاصی به خود می‌گیرد. درست است که سیاوش از خون همان پادشاهان است اما با جایگاه پادشاهی فاصله دارد. از سویی دیگر می‌دانیم که پیش از او، در شاهنامه، شاهان بسیاری کشته می‌شوند، همانند نوذر؛ اما در مرگ آنان سر و صدایی همانند آن چه پس از کشته شدن سیاوش روی داد، به پا نمی‌شود.» 

آن‌چه بازگو شد گوشه‌‌ای از سخنان سامان فیروزآبادی، شاهنامه‌پژوه و اسطوره‌شناس بود که روز پنج‌شنبه (3 دی‌ماه) در نشست دوم «بنیان اسطوره‌ای حماسه ملی ایران» فرهنگسرای رسانه به کوشش کانون ایران بزرگ سخن می‌گفت. 

وی در ادامه سخنانش افزود: حتی انتقام خون آن‌ها را نمی‌گیرند. افراسیاب به تاوان کشته شدن هیچ شاهی، از بین نمی‌رود؛ اما همین‌که سیاوش را می‌کشد، گرفتار می‌شود و جان خود را بر سر آن می‌گذارد. در این‌جا پرسشی پیش می‌آید: چرا در شاهنامه کشته شدن سیاوش تا این اندازه مهم است؟ برای این پرسش پاسخ منطقی نمی‌توان یافت. 

فیروزآبادی به حقیقت داستان سیاوش اشاره کرد و گفت: حقیقت آن است که سیاوش از سرانجام خود آگاه است. به فرنگیس می‌گوید «به کین من امروز تا رستخیز/ نبینی جز از گرز و شمشیر تیز» به گرسیوز هم چنین می‌گوید «تو زین کرده فرجام کیفر بری/ ز تخمی کجا کشته‌ای، بدروی/ هزاران سر مردم بی‌گناه / بدین گفت تو گشت خواهد تباه».
 
وی گفت: این گفته‌ها و پیشگویی‌ها نشان می‌دهد که سیاوش می‌داند کشته شدن او مساوی با بر باد رفتن کشور توران است. وقتی که سیاوش به توران می‌رسد، جهان در آسایش و آرامش بوده و درنده‌خویی وجود نداشته است. اما با مرگ سیاوش تاوان خون او به خود افراسیاب بر می‌گردد و جهان به آشوب کشیده می‌شود. 

وی افزود: می‌دانیم که افراسیاب همان اهریمن است. اکنون باید دید که اهریمن، سرانجام، چه سرنوشتی پیدا می‌کند. اهریمن جزو جاودانان بوده است. اما کاری می‌کند که جاودانگی خود را از دست می‌دهد و می‌میرد. غیر از او جاودانگان دیگری هم داریم که به تاوان گناهی که مرتکب می‌شوند، نامیرایی خود را از دست می‌دهند. مانند جمشید، افراسیاب و فریدون. فریدون هم از جاودانگان است، اما به سبب گناه، جاودانگی از او گرفته می‌شود. در اساطیر به گناه فریدون اشاره‌ای نشده، احتمالا خطای او سرنگونی ضحاک بوده است. 

این شاهنامه‌پژوه خاطرنشان کرد: در اندیشه زروانی، در آغاز جهان، اهورا و اهریمن پیمانی می‌بندند و می‌دانند که شکستن آن پیمان باعث جنگ خواهد شد؛ اما اهریمن پیمان را می‌شکند و جنگ را آغاز می‌کند. به‌خاطر این پیمان‌شکنی است که میرا می‌شود و جاودانگی خود را از دست می‌دهد. یکی از اساسی‌ترین جلوه‌های شخصیت اهریمن، همین پیمان‌شکنی اوست. 

وی افزود:‌ برای اثبات درستی این سخن باید به تغییر نقش ایزد مهر اشاره کرد. پیش از ظهور اشو زرتشت، مهر شخصیتی آرام دارد. بسیار به زمین نزدیک است و کارکرد و کنشی مردمی دارد. در «گات‌ها» هیچ نشانی از مهر نمی‌بینیم. اما نام او در «یشت‌ها» می‌آید، با این تفاوت که چهره او با چهره گذشته‌اش همسانی ندارد. در یشت‌ها، مهر ایزد جنگاوری است و تبدیل به شخصیتی می‌شود که فرماندهی تمام جنگ‌ها را بر عهده دارد. 

وی پرسشی را مطرح کرد و گفت: جای پرسش دارد که چرا این اتفاق می‌افتد و مهر صلح‌جو، تغییر شخصیت می‌دهد؟ علتش این است که مهر ایزد پیمان است و چون اهریمن پیمان می‌شکند، او به جنگ با اهریمن برمی‌خیزد. در واقع پیمان‌شکنی اهریمن است که مهر را وادار می‌کند که سالار سپاه شود و شخصیت جنگاورانه‌ای بیابد. 

این اسطوره‌شناس خاطرنشان کرد: باز باید پرسید که آن پیمانی که اهریمن می‌شکند، چگونه پیمانی بوده است؟ «ایمیل بنونسیت» اسطوره‌شناس، معتقد بود که پیمانی بوده است که میان اهورا و اهریمن بسته شده بود و جهان را به سه دوره سه هزار ساله تقسیم می‌کرد. اما این برداشت او چندان معقول نیست. 

وی افزود: اهریمن و اهورا در شکل‌بندی جهان و تقسیم آن نقشی ندارند. سرنوشت جهان را زروان تعیین می‌کند. پیمانی که بسته شده، پیمانی مکانی است. سه هزار سال اول به کام اهوراست، سه هزار سال دوم برای اهریمن و پیکار در سه هزار سال پایانی صورت می‌گیرد. 

وی به نتیجه‌گیری این بحث پرداخت و گفت: نتیجه‌گیری کلی این بحث آن است که در اندیشه زروانی، اهورا و اهریمن به جهان می‌آیند و مرزهای فرمانروایی‌شان را از هم جدا می‌کنند. اهریمن پیمان می‌شکند و به عرض روشنایی حمله می‌کند. برای داوری و میانجی‌گری میان آن‌ها، مهر آفریده می‌شود. سرانجام اهریمن به تاوان تاختنش، جاودانگی خود را از دست می‌دهد. 

وی افزود: میانجی‌گری مهر را از اشاره‌ای که در متن کهن «بندهش» آمده است، درمی‌یابیم. در شاهنامه هم چنین است و افراسیاب به سبب کشتن سیاوش، جاودانگی‌اش را از کف می‌دهد و می‌میرد. به‌نظر می‌رسد که سیاوش تجسم انسانی ایزد پیمان است. 

وی افزود: اکنون باید دید که آیا شاهنامه چنان پیمانی را تایید می‌کند؟ یکی از بارزترین چهره‌های سیاوش در شاهنامه، پای‌بندی او به پیمان است. او 3 بار در موقعیتی قرار می‌گیرد که می‌تواند پیمان بشکند اما این کار را نمی‌کند. پیمان اول او در رویارویی با سودابه است. سودابه سعی می‌کند که او را به سوی خود بکشد. سیاوش دوری می‌کند و می‌گوید «نه من با پدر بی وفایی کنم/ نه با اهرمن آشنایی کنم» سیاوش تاکید می‌کند که بی وفایی نمی‌کند. بدین سبب موقعیت خود را در ایران از دست می‌دهد. 

فیروزآبادی یادآور شد: دومین بار در برخورد با افراسیاب است. وقتی این دو با هم مواجه می‌شوند، موبدان به افراسیاب می‌گویند که نباید با سیاوش جنگ کند. افراسیاب ناگزیر با سیاوش صلح می‌کند. هنگامی که کیکاووس خبر را می‌شنود، پیمان را نمی‌پذیرد و از سیاوش می‌خواهد که جنگ با افراسیاب را ادامه بدهد. سیاوش حاضر به پیمان‌شکنی نمی‌شود. رستم به کیکاووس می‌گوید «ز فرزند پیمان شکستن مخواه/ مگو آنچه اندر خورد با گناه». 

وی افزود: پیمان سوم نیز هنگامی است که میان افراسیاب و سیاوش پیمان پدر و فرزندی بسته می‌شود و سیاوش با رفتن به توران، پذیرای این پیمان می‌شود. هنگامی که افراسیاب قصد کشتن سیاوش را دارد، همراهان ایرانی سیاوش به او می‌گویند که با افراسیاب باید جنگ کرد؛ اما سیاوش باز حاضر به پیمان‌شکنی نمی‌شود «سیاوش چنین گفت کاین رای نیست/ همان جنگ را مایه و جای نیست» در هر سه این اتفاقات، می‌بینیم که گره‌خوردگی شخصیت سیاوش به‌خاطر پایبندی او به پیمان‌هایی است که بسته است.


گزارشگر : آناهید خزیر 

آدرس مطلب: http://www.ibna.ir/vdcepz8n.jh8vni9bbj.html

خبرگزاری کتاب ایران (IBNA)

  http://www.ibna.ir

نشست کانون ایران بزرگ

 

 

نشست کانون ایران بزرگ    

سخنران: سامان فیروزآبادی 

موضوع:بنیان اسطوره ای حماسه ملی ایران 

پنج شنبه ۳ دی ماه 1388 

ساعت 13-15 

 نشانی: میدان ولیعصر، ابتدای بلوار کشاورز، فرهنگسرای رسانه